گفتوگو با مبین حیدری از بندرلنگه
از نهم تا رتبهی ۱۴ تجربی
در کانون درسخواندن برایم معنی پیدا کرد
مبین حیدری در یک نگاه
شهر: بندرلنگه (استان هرمزگان)
مدرسهی دبستان: دکتر علی شریعتی جزیرهی لاوان، دبستان فردوسی
مدرسه متوسطهی اول: نمونهدولتی یوسفی
مدرسه متوسطهی دوم: استعدادهای درخشان فارابی
سالهای حضور در کانون: از نهم تا دوازدهم تجربی به مدت 4 سال
رتبهی کنکور: 14 تجربی و 9 زبان
تحصیلات و شغل پدر: دیپلم، شهردار
تحصیلات و شغل مادر: سیکل، خانهدار
متوسطهی اول چگونه گذشت؟
در متوسطهی اول درسخواندن در مدرسهی نمونهدولتی را به استعدادهای درخشان ترجیح دادم و این باعث شد سه سال متوسطهی اول حجم کارم کمی سبکتر باشد. شخصیتم اینگونه است که اگر حجم و فشار درسها زیاد و سختگیری بیشتر میشد، معمولاً نمیتوانستم برخی از روشهایی را که برای پیشرفت در درسها داشتم، اجرا کنم و فقط باید طبق روال عادی پیش میرفتم. دلایل دیگری هم در این انتخابم تأثیر گذاشت. اما برای متوسطهی دوم اینگونه نبود. بعد از آن احساس کردم نیاز دارم در فضای قویتری درس بخوانم. از سال نهم که به کانون آمدم، معلوم بود که بچههای مدرسهی استعداد درخشان و فرزانگان از من قویتر بودند. برای همین تلاشم را کردم که متوسطهی دوم را در مدرسهی استعدادهای درخشان بگذرانم. البته بعد متوجه شدم که فقط مدرسه تعیینکنندهی نتیجهی ما نیست. بههرحال نمیتوانیم تأثیر فضای مدرسه را نادیده بگیریم.
چرا تصمیم گرفتی رشتهی تجربی را انتخاب کنی؟
در سال نهم که میخواستم انتخابرشته کنم، از ابتدا میدانستم که علاقهای به هنر یا حتی استعدادی در آن ندارم. رشتهی زبان را دوست داشتم؛ اما منحصربودن فقط به یک زمینه را دوست نداشتم. رشتهی انسانی نیز آیندهی کاری خوبی داشت؛ اما هیچ جذابیتی برایم نداشت. انتخابم بین تجربی و ریاضی، دوراهی سختی بود. از یک طرف استعداد خاصی در حل مسائل ریاضی داشتم و همچنین آیندهای که این رشته دارد جذابیت خاص خودش را برایم داشت. طرف دیگر قضیه هم رشتهای بود که هیچ منازعی ندارد. تجربی در نگاه اول رشتهی دشواری بود. همهی اطرافیان، آن را بیش از حد بزرگ و سخت جلوه میدادند. از این قبیل حرفها را که برخی مشاورها به بچههای متوسطهی اول میزنند که در رشتهی تجربی تعداد کمی موفق میشوند و در رشتهی ریاضی همه قبول میشوند، من هم میشنیدم. چند سال قبل، برادرم در رشتهی پزشکی قبول شده بود و در همان سال یکی از همشهریهایم رتبهی دورقمی منطقه را کسب کرد که تا قبل از آن برای شهری که تقریباً هیچ امکانات آموزشی خارج از مدرسه نداشت و تمام فضای آموزشی آن محدود به کانون و محیط مدرسه بود، موضوع ناممکنی به نظر میرسید. خاطرهای در ذهنم مانده از همان سال که یکی از دبیرانم گفتند دیگر بهتر از این رتبه در این شهر نخواهیم نداشت و یکی از همکلاسیهایم اسم من را در همان حین برد. معلم این جمله را گفت: «نه. حتی مبین هم نمیتونه.» این جمله جرقهای شد که رشتهی تجربی را انتخاب کنم. برخلاف چیزی که فکر میکردم، آدم در هر رشتهای که انتخاب کند، اگر هدف مشخصی داشته باشد، میتواند موفق بشود و به همان رشته علاقه و تعصب پیدا کند.
چه شد که تصمیم گرفتی از متوسطهی اول در آزمونها شرکت کنی؟
وقتی نهم بودم به آیندهی دور فکر نمیکردم. دوست داشتم در رشتههای برتر پذیرفته شوم؛ اما همیشه به آزمون بعدی کانون فکر میکردم. اغلب به چیزهایی که نداشتم، فکر نمیکردم؛ بلکه قطعات پازل را جوری میچیدم که تصویر اصلی برایم مشخص شود. شاید بزرگترین قطعهی پازل کنکوردادن، قبل از کنکور باشد. کانون این قطعه را برایم مهیا میکرد. شاید موقعی که در کانون ثبتنام کردم، هدف اصلیام کنکور نبود، بلکه قبولی در مدرسهی برتر شهر بود؛ اما قبولی در مدرسهی برتر هم خودش قطعهی پازلی برای کنکور بود. اکنون چهار سال میگذرد از زمانی که در کانون ثبتنام کردم. بنابراین ذهنیتی از درسخواندنم قبل از کانون ندارم. هرچه در خاطرم است، مربوط به بعد از آن میشود. آن موقع بود که درسخواندنم معنی و هدف خاصی پیدا کرد. بهتر است به هدفهای کوتاهمدت خود پایبند باشیم. این هدفها برای من همین تراز و رتبهی کارنامهی هر دو هفتهام بود که شاید کمی برای عدهای بیاهمیت به نظر میرسید. این هدفهای کوتاهمدت برای رسیدن به یک هدف بزرگ ضروریاند. از بیرون که نگاه میکنیم، پوستهی این کار شاید فقط یک آزمون باشد؛ اما اگر هدف بزرگ باشد، لازم است خیلی زودتر شروع کنیم و برای رسیدن به هدف با کمک آزمونها، پازل مخصوص به خودمان را بچینیم.
واکنش تو به نتیجهی آزمونها چه بود؟
یکی از سخنرانیهای اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، همیشه در خاطرم است و فکر میکنم چیزی شبیه این باشد: «باید قبول کنید که لزوماً از تلاش اولتان قرار نیست موفق شوید. موفقترین آدمهای این جهان کسانی بودند که بیشترین شکست را داشتند.» معتقدم باید بارها و بارها ناکامی را تجربه کنیم تا طعم موفقیت را بچشیم؛ اما نباید بگذاریم این ناکامیها ادامه داشته باشند. باید از آنها درس یاد بگیریم تا مشخصاً بدانیم برای آزمون بعدی چطور عمل کنیم.
از سایت کانون هم استفاده میکردی؟
در این چهار سال میانگین زمانی که در صفحهی شخصی و سایر بخشهای سایت کانون میگذراندم، از زمانی که در سایر بخشهای فضای مجازی میگذراندم، بیشتر بود. همیشه مطالب جذابی در سایت کانون وجود دارد؛ ولی جذابترین آنها برای من مصاحبه با نفرات برتر بود. بین مصاحبهها همیشه یک دنیا مطلب مفید وجود دارد.
نظرت دربارهی آموزش غیرحضوری چیست؟
گاهی افراد غیرحضوریشدن آموزش را به نفع بچهها نمیدانند؛ اما بهنظر من، اینطور نیست. مهمترین مهارت برای موفقیت در تحصیل، خودآموزی است. نیاز به این مهارت در سالهای بالاتر بیشتر احساس میشود؛ اما فقط کسانی میتوانند آن را بهخوبی اجرا کنند که هرچه زودتر آن را شروع کرده باشند. کلاسهای آموزشی وسیلهای برای هموارکردن مسیر است. بهترین معلم برای ما خودمان هستیم. بهتر است به خودمان اعتماد داشته باشیم. هیچ پرندهای وقتی روی شاخهی درخت مینشیند، ترسی از شکستن شاخه ندارد؛ چون اعتمادش به بالهای خودش است. بهنظرم غیرحضوریبودن آموزش، نسل جدیدی از رقابت را در خودآموزی میآفریند.
در طول این سالها بهجز درسخواندن چه مهارتی را دنبال میکردی؟
به شطرنج علاقهی زیادی داشتم؛ اما آن را بهطور حرفهای دنبال نکردم. قصد دارم دوباره آن را در کنار درسهای دانشگاه ادامه بدهم. همچنین به زبان انگلیسی علاقه پیدا کردم که احتمالاً آن را در این دوران با خودآموزی فرابگیرم.
بهنظرت چه عاملی در موفقیت در آزمونها اثرگذارتر است؟
بچهها از سالهای متوسطهی اول و در طول مسیر آزمونها تجربه میکنند که آرامش تا چه حد در کسب نتیجهی خوب مؤثر است. باید مدیریت آزمون را از متوسطهی اول یاد بگیرند. مصاحبهای از خانم پریسا کفایتی، رتبهی 39 تجربی کنکور 98 خوانده بودم که اگر در یک سؤال خاص نمیتوانستند به جواب برسند، تا آخر آزمون اذیتشان میکرد و این مسئله در روز کنکور برایشان اتفاق افتاده بود. من نیز این مشکل را داشتم؛ ولی قبل از آن مصاحبه به آن توجه نمیکردم. حدود یک سال تمرین با آزمونها و انواع شرایط، طول کشید تا این مشکل را برطرف کنم. حتماً مشکلات جزئی خود را در تکتک آزمونها بیابند و سعی کنند از همین الان آنها را برطرف کنند.
نکتهی دیگری هست که بخواهی برایمان بگویی؟
اخیراً در مناطق محروم فضایی ایجاد شده که دانشآموزان فکر میکنند فقط مدارس برتر میتوانند دانشآموزان موفق داشته باشند؛ اما هر سال کسانی بودهاند که از جایی شروع کردهاند که حتی نمیشود برای محل زندگیشان مدرسهی برتر تعریف کرد؛ چون در آنجا فقط یک مدرسه هست. باید بپذیریم که بعضیها به امکانات بیشتری دسترسی دارند؛ اما درنهایت تلاش است که همهچیز را معین میکند. اگر هم مدرسهی برتری وجود دارد، بدون شک برای ورود به آن باید تلاش کنیم. بههرحال مدرسه فقط وسیلهای برای رسیدن به هدف است، نه تضمینکنندهی آن. به همهی آنهایی که در بهترین مدرسهها درس خواندهاند و موفق نشدند، فکر کنید. وقتی از روستا به شهر آمدم، من را در یک دبستان ثبتنام نکردند؛ چون فکر میکردند که بچههای روستا دانشآموزان تنبلی هستند. فقط کافی است همهی تلاشمان را بکنیم.